وقتی ابراهیم یزدی به خاطر جاعل خواندن حاجاحمدآقا دادگاهی شد
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۴۶۰۶۷۳۲
به گزارش حوزه احزاب ایرنا، ۲۴ اسفندماه ۱۳۷۳، حاج سیداحمد خمینی، فرزند امام فوت میکند، موسسه تنظیم و نشر آثار امام که او متولیاش بود آن روزها درگیر یک پرونده قضائی بود: شکایت از نهضت آزادی بخاطر نسبت جعل دادن به یادگار امام. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سالروز درگذشت ایشان، نخستین بار سِیر این پرونده را روایت و اسناد آن را منتشر میکند:
دی ماه ۱۳۶۸ ماهنامه «پاسدار اسلام» نامهای منتشرنشده از امام درباره نهضت آزادی را منتشر میکند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
حجتالاسلام محتشمیپور که این نامه را در اختیار پاسدار اسلام قرار داده بود در نامهای نوشته بود: «بسمالله الرحمن الرحیم
برادران محترم هیات تحریریه ماهنامه پاسدار اسلام ـ سلام علیکم
اخیرا سئوالاتی راجع به گروهک نهضت آزادی و اینکه چرا جمهوری اسلامی تاکنون آن را به رسمیت نشناخته در برخی محافل مطرح میشود و چندی پیش نیز یکی از جراید از مسئولین ذیربط خواسته است موضوع فعالیت سیاسی به اصطلاح نهضت آزادی روشن شود.
افکار، اندیشه و فعالیتهای سیاسی احزاب و گروههای سیاسی در جمهوری اسلامی براساس قانون احزاب آزاد است و بر طبق همان قانون نظام جمهوری اسلامی باید با قاطعیت جلو فعالیت احزاب و گروههای توطئهگر و وابسته به بیگانه را بگیرد به تعبیر دیگر فعالیت و اظهارنظر سیاسی در چهارچوب استقلال کشور و اعتقاد به انقلاب اسلامی و قانون اساسی و رهبری، آزاد ولی آزادی هرج و مرج، توطئه و وابستگی ممنوع، افکار و عملکرد نهضت آزادی نشان داده است که آنها طرفدار هرج و مرج و وابستگی هستند.
لذا از آنجا که اینجانب از سوابق و اسناد مربوط به ارتباطات نهضت و رهبران آن و وابستگی بینش سیاسی آنان با آمریکای جهانخوار، این دشمن اسلام و بشریت و ملت ایران، مطلع میباشم و در همین رابطه در بهمن ماه سال ۱۳۶۶ شخصا از رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی قدس سره راجع به صلاحیت فعالیت گروهک به اصطلاح نهضت آزادی استفسار کردم تا تکلیف مقامات جمهوری اسلامی بهخصوص در امر انتخابات روشن گردد، لذا بدینوسیله به اطلاع میرسانم که:
بحمدالله حضرت امام رضوانالله علیه در اینباره پاسخ روشنی فرمودند که در این شرایط حساس آن پاسخ برای ملت انقلابی، مجلس شورای اسلامی، دولت و قوه قضاییه روشنگر و راهگشاست. پیام حیات بخش حضرت امام (رحمتالله علیه) همچون سایر پیامهایشان پشتوانهای استوار و مشعلی فروزان برای بقا و استمرار انقلاب در کوره راههای تاریخ است و ملت شریف ایران با تمسک به اندیشههای مقام معظم رهبری میتواند بر تمام نقشهها و توطئههای شیطان بزرگ آمریکای جهانخوار و کینهتوز و ایادی داخلیش چیره گردد. لذا از آن برادران متعهد و دلسوز میخواهم که این نامه تاریخساز رهبر کبیر انقلاب اسلامیمان را در صفحه مناسبی جهت اطلاع ملت انقلابی و شهیدپرور ایران درج فرمایند. باتشکر سیدعلیاکبر محتشمی ۶۸/۹/۴»
انتشار این نامه که حاوی عبارات صریح و قاطع امام درباره نهضت آزادی بود، فضای سیاسی سنگینی را علیه نهضت بوجود میآورد، لذا سران نهضت دست به دو اقدام میزنند: اول:نگارش یک نامه از جانب نهضت خطاب به نشریه پاسدار اسلام که بخاطر عدم انتشار آن توسط پاسدار اسلام، به طور علنی و در سطح جامعه منتشر شد. نهضت در این نامه صراحتا نامه تازه منتشرشده را «مخدوش و مجعول» خوانده و در پایان این نامه نیز تصویر دستخط فرزند امام را کنار تصویر دستخط امام قرار داده بود تا تلویحا جاعل را سیداحمد خمینی معرفی کند.
دوم: شکایت مهندس بازرگان از حجتالاسلام محتشمیپور به اتهام «نشر اکاذیب و افترا». شعبه ۳۲ دادگاه عمومی پس از حضور آقایان بازرگان و محتشمیپور و طی فرآیند بازپرسی؛ بخاطر اینکه نهضت آزادی فاقد شخصیت حقوقی است این شکایت را مسموع ندانسته و قرار منع پیگرد صادر کرد.
شـــکایتِ نافـــــرجام
۱۹ تیرماه ۶۹ محمدعلی انصاری، سرپرست موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی در نامهای به حجتالاسلام یونسی، دادستان تهران با اشاره به اینکه «نهضت آزادی ایران اخیرا اقدام به توزیع و تکثیر گسترده بیانیه دی ماه ۶۸ نموده» مبنی بر جعلی بودن نامه امام مینویسد: «بدینوسیله موسسه تنظیم و نشر آثار امام بنا به وظیفه شرعی وقانونی خود رسما از مسئولین نهضت آزادی در ارتباط با اتهام مذکور شکایت نموده و درخواست رسیدگی دقیق دارد.» این نامه به مثابه شکایت رسمی موسسه تلقی شده و با دستور معاون دادستان، شعبه ۳۲ دادسرای عمومی تهران موظف به رسیدگی به این شکایت میشود.
آقای حمید انصاری، قائممقام موسسه تنظیم ونشر که احضاریه مورخ ۱۴ آبان بازپرس را در تاریخ ۲۹ آبان رویت کرده بود؛ ۷ آذرماه در شعبه حضور مییابد. او در دفاع از شکایت موسسه، به قانون «نحوه حفظ آثار و یاد حضرت امام خمینی» که ۱۴ آبان ۶۸ به تصویب مجلس رسیده استناد میکند. طبق این قانون، موسسه تنظیم و نشر آثار امام به عنوان مرجع تایید صحت مطالب مرتبط با امام خمینی تعیین شده است. آقای انصاری در اینباره مینویسد «مهمترین موضوع آنکه با توجه به وصیتنامه حضرت امام که در آن هرگونه قضاوت در مورد صحت یا عدم صحت انتساب نوشته یا مطلبی به حضرتشان را موکول بنظر کارشناسان و مراجع مسئول نمودهاند، چگونه نهضت آزادی قبل از هرگونه تحقیق از مراجع صلاحیتدار و کارشناسان عین دستخط مبارک امام را جعل و تحریف عنوان نموده است.»
انصاری همچنین تاکید میکند «اصل نامه مذکور به خط مبارک حضرت امام خمینی در مرکز آرشیو موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام خمینی نگهداری میشود.»
مهندس بازرگان، دبیرکل نهضت آزادی که احضاریه مورخ ۱۵ دی بازپرس را در تاریخ ۲۴ دی رویت کرده بود؛ ۱بهمن ماه در جلسه بازپرسی حاضر میشود و در پرسش و پاسخی اجمالی و مکتوب، اتهام اول، یعنی «تکثیر این نامه توسط نهضت در ماههای اخیر» را تکذیب میکند. او چند هفته بعد یعنی ۲۰ بهمن ماه مجددا به دادسرا مراجعه کرده و دفاعیهای دو صفحهای ارائه میکند که مهمترین موارد آن به شرح زیر است:
-رد تکثیر و توزیع این نامه در ماههای اخیر توسط نهضت
-با توجه به تاکید امام در وصیتنامه خود مبنی بر «آنچه به من نسبت داده شده یا میشود مورد تصدیق نیست، مگر آنکه صدای من یا خط و امضای من باشد، با تصدیق کارشناسان؛ یا در سیمای جمهوری اسلامی چیزی گفته باشم» آقای بازرگان مینویسد: «نظر باینکه نامه مزبور نزد آقای محتشمی بوده و از آن نامه رفع ابهام و تردید بعمل نیامده بوده است هرکسی حق دارد درباره آن تردید و تحلیل نموده باشد»
-نهضت نه نسبت جاعل بودن بکسی داده است و نه حکم قطعی به مجعول شناخته شدن نامه صادر کرده است.
-در نامه نهضت آزادی «اسائه ادبی نسبت بمقام رهبری وجود ندارد و اگر مطلبی عنوان شده است در جهت تنزیه آن نوشته، حفظ حریم امام راحل جلوگیری از هرگونه سوء استفادههای ممکن و متزاید پیشبینی شده در وصیتنامه بوده است.»
در حالی که هنوز فرآیند رسیدگی پرونده به اتمام نرسیده، ۲۱ اسفندماه آقای انصاری نامهای خطاب به بازپرس شعبه ۳۲ مینویسد و طی آن درخواست میکند «با توجه به اهمیت موضوع رسیدگی و نتیجه را امر به ابلاغ فرمائید.»
مهندس بازرگان در جلسه بازپرسی مورخ ۷۰/۲/۳ نیز صراحتا میکوشد از انتساب جعل به سیداحمد خمینی فرار کند. او در پاسخ به سوال بازپرس مینویسد «در مورد سوال بازپرس محترم و اینکه چرا در انتشار تصویر خط امام و نامه منتسب به ایشان خط حجهالاسلام حاج سیداحمد خمینی بِچه عنوان بوده است عرض میکنم که انتشار خط و نوشته حجهالاسلام حاج سیداحمد خمینی برای نشان دادن سند و اصالت خطِ بکار برده شده در شعر امام(ره) بوده است که در مطبوعات آنزمان عینا و تماما بمنظور معرفی آن شعر امام منتشر گردیده بوده است. در حالیکه در هیچ جای اعلامیه یا نامههای ارسالی نهضت آزادی اتهام جعل به آقای حاج سیداحمد خمینی وارد نگردیده است و بهیچوجه و در هیچ منطقی انتشار و استناد بخط آقای حاج سیداحمدآقا خمینی در معرفی شعر پدر بزرگوارشان نمیتواند بعنوان انتساب جعل و تقلید خط به ایشان تلقی شود. از این بابت نه صراحتا و نه کنایتا مطلبی از طرف نهضت آزادی ایران بیان نشده است.»
همچنین در لایحه دفاعیه ۱۰ اردیبهشت نیز با بیان اینکه طبق ماده ۱۴۰قانون جزای اسلامی، اهانت باید «صراحت» داشته باشد مینویسد «بهر حال اتهام انتسابی به نهضت آزادی از طرف مسئول موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام بهیچ صورت با ماده ۱۴۰ قانون جزای اسلامی منطبق نیست. مضافا باینکه نه اشاره و کنایهای در این مورد بکار نرفته است و نه نهضت چنین قصد و نیتی را داشته، بلکه نهضت میخواسته است برای قضاوت خوانندگان و برای ملاک عمل کارشناسان، باستناد معرفی و گواهی کتبی فرزند امام و مستقل از روزنامههای رسمی، نمونه این خط رهبر انقلاب را ارائه دهد تا با خط انتسابی به معظمله مقایسه کنند.»
۱۴ مردادماه ۱۳۷۰ بازپرس شعبه ۳۲ طی نامهای دو صفحهای خطاب به ریاست دادسرای عمومی تهران با شرح مراحل بازپرسی اعلام میکند «قبلا توسط آقای مهندس بازرگان علیه آقای محتشمی به عنوان نشر اکاذیب و افترا در اینمورد شکایت شده بود که در همین شعبه رسیدگی و بدلیل اینکه نهضت فعلا فاقد شخصیت حقوقی است غیرمسموع تشخیص وبمنع پیگرد اظهار نظر شد. بنابراین شکایت از نهضت هم بهمین دلیل غیرمسموع است و بمنع پیگرد اظهار نظر میشود.» همچنین بازپرس با اشاره به اینکه «بایستی اهانت صریح باشد و ایهام را نمیتوان اهانت تلقی کرد» واینکه آقای حمید انصاری «وکالتی از طرف حجتالاسلام حاج سید احمد خمینی ارائه نکرده است» را دلایل دیگری برای رد این شکایت عنوان میکند. معاون دادسرا در پاسخ به این نامه با نظر بازپرس مخالفت کرده و اعلام میکند انتشار بیانیه نهضت آزادی و اعلام جعلی بودن نامه، اهانت به امام است و نیاز به شاکی خصوصی ندارد، «ولو نهضت رسمیت ندارد، لکن انتشاردهندگان بیانیه از جمله آقای مهندس بازرگان که خود را رهبر جمعیت مذکور میداند باید تعقیب شوند.»
نامهنگاریهای رفت و برگشتی بازپرس شعبه ۳۲ و معاونت دادسرا تا آخرین روزهای مهرماه ادامه مییابد و نهایتا در تاریخ ۳۰مهرماه، شعبه ۱۶۲ دادگاه کیفری تهران که پرونده این اختلاف به آنجا ارجاع داده شده، نظر بازپرس مبنی بر عدم تعقیب را تایید میکند. دادستان کل وقت حدود یک ماه و نیم بعد پایین این حکم مینویسد «پرونده اجمالا ملاحظه شد و حقیر از ابتداء نیز در جریان بودم و از روند و سیر قضائی پرونده هم راضی نیستم. و از نظر قضائی مخالف نظر مبارک بازپرس محترم هستم، اما اکنون که به اینجا رسیده است ساکت میشویم و عقیده بر استمرار و پیگیری ندارم. خداوند همه را و عاقبت را بخیر ختم کند.»
موسسه تنظیم و نشر آثار امام که از روند طیشده بیخبر است، ۲۳ فروردین ۷۱ حکم دادگاه مبنی بر منع تعقیب مهندس بازرگان که درآذرماه ۷۰ و پس از رویت دادستان قطعی شده را دریافت میکند. آقای حمید انصاری قائممقام موسسه تنظیم و نشر در تاریخ ۱ اردیبهشت ماه نامهای خطاب به شعبه ۳۲ دادسرا نوشته و ضمن گلایه و ابراز تعجب از اینکه قرار منع تعقیب، با چهارماه تاخیر برای موسسه ارسال شده مینویسد «حکم صادره با توجه به انتساب جعل دستخط حضرت امام خمینی(س) توسط نهضت آزادی ایران نه تنها مورد اعتراض بوده، بلکه انتظار میرفت با عنایت به حساسیت امر و ضرورت پیشگیری از اینگونه اتهامات که پیامدهای غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت برخورد جدیتری انجام میگرفت تا از این پس شاهد تکرار اینگونه اتهامات و حرکات خلاف، آنهم در ارتباط با پیامها و رهنمودهای امام راحلمان که جای جای بیان و پیامشان ترسیم کننده سیاستهای اصلی و بنیادین نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است نباشیم. علیهذا مستدعی است ضمن اقدام شایسته در مورد این اعتراضیه، از نتیجه این موسسه را مطلع فرمائید.»
آقای انصاری همچنین در نامهای به تاریخ ۶ اردیبهشت ماه خطاب به دادستان تهران ضمن گله از روند طی شده پرونده خواستار «رسیدگی دقیق به شکایت موسسه» میشود.
با توجه به اعتراض موسسه تنظیم ونشر، شعبه ۱۷۸ دادگاه کیفری تهران در تاریخ ۷۱/۳/۱۰ تشکیل جلسه داده و پس از بررسی پرونده نظر خود را به شرح زیر اعلام میکند: «با توجه به اینکه از طرف شاکی ایراد و اعتراض خاصی بعمل نیامده تا مورد امعان قرار گیرد و با عنایت به مجموع محتویات پرونده، قرار مزبور صحیحا صادر گردیده و خالی از اشکال قانونیست.»
این رای حدود یک سال بعد در تاریخ ۷۲/۴/۲۹ به موسسه تنظیم و نشر ابلاغ میشود. آقای حمید انصاری در تاریخ ۴ مردادماه طی نامهای مختصر به دادستان تهران مینویسد «با توجه به اهمیت موضوع و وظیفه قانونی این موسسه ضمن اعتراض مجدد به قرار صادره بمنظور پیگیری شکایت موسسه از طریق مجاری قانونی و اطلاع از مستندات قرار صادره و رای شماره ۹۸-۱۰/۳/۷۱ شعبه ۱۷۸ دادگاه کیفری ۲ خواهشمند است دستور فرمائید نسخهای از رای صادره که قاعدتا متضمن مستندات قانونی آن میباشد را برای موسسه ارسال نمایئد و این موسسه را از دلایل قرار منع تعقیب کسانیکه رسما و علنا اقدام به پخش اعلامیه نموده و با دلایل واهی سعی در زیر سوال بردن عین دستخط مبارک رهبر کبیر انقلاب در موضوعی بسیار مهم داشتهاند مطلع سازند.»
اعتراض مجدد آقای انصاری نیز در تاریخ ۷۲/۷/۱۹ در شعبه ۱۴۴ دادگاه کیفری ۱ تهران مطرح شده واین شعبه نظر خود را به شرح زیر اعلام میکند «با توجه به مندرجات پرونده، اعتراض بعمل آمده تکرار مطالبی است که در مراحل قبل اشعار گردیده و مورد امعان نظر دادگاه محترم صادرکننده مورد تجدیدنظرخواهی قرار گرفته. لذا رای دادگاه صادره، خالی از اشکال بوده تائید میگردد و رای قطعی است.»
روزهای ابتدایی اسفند۷۲ آقای انصاری نامهای سه صفحهای به رئیس دادسرای عمومی تهران مینویسد که دو صفحهی آن به شرح سیر پرونده از ابتدا تا زمان حال اختصاص دارد و در پایان مینویسد «و اینک پس از گذشت سه سال و هشت ماه از شکایت اولیه و با عنایت به بزرگی اتهامی که مسئولین به اصطلاح نهضت آزادی علنا و پیش از آنکه هیچگونه استعلامی از مراکز قانونی و رسمی و روال تعیین شده در وصیتنامه حضرت امام بعمل آورند در بیانیه رسمی خود عنوان نمودهاند، مصرانه از حضرتعالی میخواهیم دستور فرمائید موضوع را بطور جدی پیگیری نمایند و چنانکه طرح مجدد شکایت و اعتراض موسسه نیاز به طی مراحلی دیگر و پیگیری از طرق قانونی دیگر دارد مشخصا این مراحل را بیان نمایند.»
آقای انصاری هشت اسفندماه با دادستان دیدار میکند و از او میشنود که گزارش کارشناسان رسمی خط دادگستری که در ابتدای بررسی پرونده در موسسه تنظیم و نشر حضور یافته و صحت دستخط امام را تایید کردهاند، از پرونده مفقود شده است.
چرا شکایت به سرانجام نرسید؟
۱۵ اسفند ۷۲ آقای انصاری نامهای خطاب به آیتالله یزدی، رئیس قوه قضائیه مینویسد که روند رسیدگی را وارد فاز جدیدی میکند. در بخشی از این نامه آمده است: «از آنجا که در روند رسیدگی به شکایت موسسه و صدور قرار منع تعقیب از سوی آقای بازپرس و تایید آن در دادگاه، تاخیرها و ابهامات و اشکالات متعددی وجود دارد و سوابق امر نشان میدهد که متاسفانه ایادی مرتبط با تشکیلات یادشده در شعبهی مربوطه با اعمال نفوذ از رسیدگی جدی به موضوعی مهم-که علاوه بر آثار و تبعات سوء سیاسی و اجتماعی آن، عدم برخورد با چنین تخلفاتی میتواند راهگشای اقدامات مشابه خلاف قانون در آینده نیز باشد- خودداری کرده و شکایت را با توجیحاتی غیرقابل دفاع-تا ان حد که مورد اعتراض معاونت و دادستان محترم نیز واقع گردیده است- مسکوت گذاردهاند. با عنایت به اهمیت موضوع مستدعی است امر فرمائید اعتراض وارده نسبت به قرار صادره و شکایت موسسه را مورد رسیدگی قرار دهند.»
آیتالله یزدی پس از خواندن این نامه، آقای میرحجازی، یکی از مشاورین خود را مسئول تهیه گزارش مکتوب از سیر پرونده میکند. این گزارش که در تاریخ ۱ فروردین ۷۳ به رئیس قوه قضائیه ارائه میشود با جملهای شروع میشود که به درستی، علت گره خوردن کار را بیان میکند : «شکایت مطروحه از سوی موسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام رضوانالله تعالی علیه بنحو فنی و حقوقی مطرح نگردیده.» این گزارش همچنین یادآور میشود «بهمین جهت بازپرس رسیدگیکننده، نامه منتشره را اصیل و واقعی و مجعول بودن آنرا که از ناحیه نهضت آزادی یا مهدی بازرگان عنوان شده توهین دانسته و در این مسیر حرکت نموده که سرانجام پرونده منتهی بمنع تعقیب گردیده.»
نویسنده در پایان این گزارش پیشنهاد میکند با توجه به اینکه طبق قانون مصوب مجلس در سال ۶۸، تشخیص صحت یا عدم صحت اسناد منسوب به امام با موسسه است، تحت عنوان «نشر اکاذیب و افترا» شکایت جدیدی مطرح شود.
دقت در اوراق و اسناد پرونده، صحت محتوای این گزارش را تایید میکند. متاسفانه شکوائیه ابتدایی موسسه در سال ۶۹ اساسا ادبیات حقوقی نداردو با دقت در آن دو عنوان حقوقی اتهامی جهت شکایت برداشت میشود: «توزیع و تکثیر گسترده بیانیهی دی ماه ۶۸ توسط نهضت آزادی» و «جعلی خواندن نامه قطعیالصدور از طرف امام». اتهاماتی که آقای بازرگان در سوال و جوابهای بازپرسی و لایحه دفاعیه خود با برخورد قانونی توانسته آنها را از خود و نهضت دفع کند و اساسا موضوع پرونده از جعلی بودن یا نبودن نامه امام به «تکثیر بیانیه نهضت آزادی» و «اهانتآمیز بودن این بیانیه» تغییر کرده است. قرار منع تعقیب نیز ناظر به این عنوان اتهامی صادر شده است.
نامههای اعتراضی آقای انصاری و موسسه تنظیم و نشر پس از صدور قرار منع تعقیب نیز اساسا ادبیات و محتوای حقوقی نداشته و تنها طی نامهای اعلام اعتراض میشده است. اعتراضی که بخاطر عدم دلایل حقوقی برای اثبات صحت موارد اتهامی و فقدان ادبیات حقوقی توسط دادگاه رد میشد.
آیتالله یزدی پس از مطالعه این گزارش در دستوری مورخ ۲۷ فروردین ۷۳ خطاب به دادستان تهران مینویسد «شکایت جناب آقای حمید انصاری را از نهضت آزادی که نسبت جعل به جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج احمد خمینی دادهاند ملاحظه و تحت عنوان افتراء و نشر اکاذیب و نسبت ناروا باید رسیدگی شود. دستورات لازم داده شود. ضمنا گزارشات حجتالاسلام والمسلمین جناب آقای میرحجازی را ملاحظه فرموده. ایشان هم به جریان امر نظارت دارند که گزارش کار را به اینجانب برسانند.»
خردادماه دادستان شعبه ۳۲ دادسرای عمومی تهران را مسئول رسیدگی به پرونده میکند. ۱۹ مردادماه آقای انصاری به نمایندگی از موسسه در شعبه حضور یافته و یک روز بعد لایحهای هشت صفحهای را تقدیم میکند که اولین مکتوبهای از جانب موسسه است که دارای ادبیات حقوقی است. هرچند این لایحه نیز تنها به رد دلایل صدور قرار منع تعقیب پرداخته و نهایتا هم با این جملات به پایان میرسد: «با توجه به مراتب فوقالاشعار و ابهامات و تاخیرها و مفقودشدن نامه موسسه در دادستانی که سیر مراحل تاخیرها و اشکالات آن در نامه ۲۷۳۸ مورخ ۷۲/۱۲/۵ منعکس گردیده است و تصویر آن پیوست میباشد، جای هیچگونه تردیدی باقی نمیماند که عوامل نفوذی همان تشکیلاتی که جناب آقای بازپرس آنرا فاقد شخصیت حقوقی میشناسد باعث جلوگیری از پیگیری قانونی شکاست موسسه شدهاند و با عنایت به تصریح دادستان محترم سابق در همین رابطه، خواستار رسیدگی جدی نسبت به این موضوع نیز میباشد.»
برای تکمیل رسیدگی، روز ۲۵ مردادماه احضاریهای به آدرس مهندس بازرگان فرستاده میشود، اما ۹شهریور ژاندارمری به بازپرس شعبه اعلام میکند آدرس شناسایی نشد و مهندس بازرگان در این آدرس حضور ندارد. مهندس بازرگان ۳۰ دیماه ۷۳ در سوئیس فوت میکند و ۶ اسفندماه بازپرس اعلام میکند با توجه به این مساله باید آقای یدالله سحابی که بعنوان دبیر نهضت شناخته میشود به عنوان متهم احضار شود.
بیانیه جدید نهضت آزادی و شکایت جدید موسسه تنظیم و نشر
اسفندماه ۷۴ موعد برگزاری انتخابات مجلس پنجم بود و فضای سیاسی کشور عملا از اواسط سال ۷۴ حول بحث انتخابات دور میزد.
هفتهنامه صبح که هر شماره با یکی از چهرههای سیاسی کشور گفتگو میکرد، شهریورماه گفتگوی مفصلش با اسدالله بادامچیان را منتشر کرد که در بخشی از آن به نامه امام درباره نهضت آزادی در سال ۶۶ استناد کرده بود. نهضت آزادی طی بیانیهای رسمی خطاب به سردبیر و مدیر مسئول هفتهنامه صبح که در شماره ۲۶ این نشریه مورخ ۱۸ مهر چاپ شد به این سخنان واکنش نشان داده و مجددا بر مخدوش و جعلی بودن نامه امام تاکید کرد. نشریه صبح در همین شماره، جوابیه تفصیلی آقای بادامچیان به ادعاهای نهضت را نیز منتشر کرده بود.
همچنین آقای انصاری، قائممقام موسسه تنظیم و نشر نیز در جوابیهای که در شماره بعدی هفتهنامه صبح مورخ ۲۷ مهرماه چاپ میشود بر صحت نامه مذکور و وجود نسخه اصلی آن در آرشیو موسسه تاکید میکند.
از سوی دیگر از اسفندماه ۷۳ و پس از فوت مهندس بازرگان، تا اواسط مردادماه سال ۷۴ اقدام جدیدی در روند رسیدگی رخ نمیدهد تا اینکه با احضار دکتر ابراهیم یزدی به عنوان دبیرکل جدید نهضت آزادی توسط شعبه ۳۱ مجتمع قضائی ویژه تهران، پرونده وارد فاز جدیدی میشود. این شعبه همچنین در نامه مورخ ۲۶ مرداد از آقای انصاری میخواهد جهت توضیحات در مورد شکوائیه مورخ ۷۳/۵/۲۰ در محل شعبه حضور یابد. آقای انصاری روز ۲۲مهرماه در شعبه حاضر شده و از شکایت قبلی موسسه دفاع کرده و تاکید میکند نامه به دستخط شخص امام است و همان برای روسای قوا و وزیر اطلاعات وقت ارسال شده است. آقای انصاری سه روز بعد در نامهای خطاب به شعبه ۳۱ از بیانیه جدید نهضت آزادی که درهفتهنامه صبح منتشر شده به شرح زیر شکایت میکند: «تشکیلات غیرقانونی نهضت آزادی ایران اخیرا اقدام به انتشار نامهای در هفتهنامه صبح شماره۲۶ مورخ سهشنبه ۱۸ مهر ۷۴ (تصویر پیوست) نموده است که در آن مجددا نامه قطعیالصدور حضرت امام خمینی در مورد سابقه و عملکرد نهضت آزادی و عدم صلاحیت آنرا در امور دولتی، قانونگذاری و قضایی که تصویر کامل آن در شماره دیماه سال ۱۳۶۸ نشریه پاسدار اسلام منتشر گردیده است را نامهای مخدوش و مجعول معرفی کرده است. ریاست محترم دادگاه اذعان دارند که اگر قرار باشد فرد و یا تشکیلاتی بدون هیچگونه استعلامی از کارشناسان تصریح شده در وصیتنامه حضرت امام و مراکز قانونی کشور ادعای جعل و خدشه در مورد نامه و حکم امام را داشته باشد و علاوه بر آن، ادعای کذب خویش را در قالب بیانیه و نامهی سرگشاده منتشر نماید، علاوه بر افتراء، اهانت و اقدام خلاف قانونی مرتکب شده است؛ عملا به ساحت باورهای اعتقادی مردم و اعتماد و پیوند مردم و رهبری، لطمه وارد ساخته و راه را برای تردید افکنیهای بعدی هموار نموده است.» آقای انصاری در نامهای به تاریخ ۱۳ آبان ماه نیز، اصل نسخه هفتهنامه صبح که شامل بیانیه نهضت آزادی بود را نیز برای شعبه ارسال میکند.
از آن تاریخ تا ابتدای سال ۷۵ پرونده بدون هیچ اقدام جدیدی همچنان مفتوح باقی میماند تا اینکه پس از تهیه گزارش مجدد از روند رسیدگی در فروردین ۷۵، با دستور مجدد ریاست دادگستری استان تهران مجددا پرونده به جریان میافتد. پس از پیگیری های انجام شده، شعبه ۳۱ مجتمع قضائی ویژه تاریخ ۷۵/۸/۱۵ را به عنوان روز برگزاری دادگاه به طرفین شکایت اعلام میکند. ۱۵ آبان ماه جلسه با حضور آقای ابراهیم یزدی و بدون حضور آقای انصاری تشکیل میشود.
ابراهیم یزدی در بازپرسی با دفاع از بیانیه اخیر نهضت مینویسد «بنظر ما اهانتی به مقام حضرت امام (ره) نشده است، خود ان حضرت در وصیتنامه خود پیشبینی کردهاند که بعد ا زمن ممکن است اشخاص مدعی دستخط و امضای من بشوند و بنابراین باید کارشناسی بشود. تا وقتی اصالت نامه بر طبق وصیتنامه حضرت امام (ره) تایید نشده باشد، نامه مخدوش و مورد تردید خواهد بود.» یزدی همچنین در پاسخ به این سوال که قانون مصوب آبان ۶۸، موسسه تنظیم و نشر را مرجع تشخیص تایید و رد اسناد مربوط به امام اعلام کرده مینویسد «قانون صراحت ندارد که نظر مصادر مورد تایید موسسه، جایگزین نظر حضرت امام (ره) در وصیتنامه دائر بر ضرورت کارشناسی خط و امضای معظمله میباشد.»
رئیس شعبه پس از بازپرسی از ابراهیم یزدی، موضوع پرونده یعنی مخدوش دانستن نامه امام را از مصادیق «توهین به مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران» تشخیص داده و به همین جهت اعلام میکند «رسیدگی به این موضوع در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی میباشد. بنابر این بدینوسیله قرار عدم صلاحیت صادر و اعلام میگردد که در صلاحیت دادگاه انقلاب اسلامی تهران میباشد.»
۱۰ دی ماه ۷۵ آقای انصاری طی نامهای خطاب به رئیس دادگاههای انقلاب اسلامی با توجه به قرار عدم صلاحیت توسط شعبه ۳۱ مجمع ویژه، خواستار رسیدگی به این پرونده میشود. حجتالاسلام رهبرپور، با دستور آیتالله یزدی، رئیس قوه قضائیه آقای سیدمحمود تولیت، رئیس شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب اسلامی با ابلاغ ویژه مسئول رسیدگی به پرونده شده و روز ۱۵ بهمن ۷۵ به عنوان روز برگزاری دادگاه تعیین میشود.
۱۵ بهمن آقایان انصاری و یزدی در دادگاه حاضر میشوند و آقای یزدی اعلام میکند آقای احمد صدر حاج سیدجوادی به عنوان وکیل مدافع او به دفاع خواهد پرداخت. با توجه به اینکه وکالت آقای حاجسیدجوادی نه از طرف شخص آقای یزدی، بلکه از جانب شخصیت حقوقی نهضت آزادی تنظیم شده؛ جلسه بعدی به ۲۷ بهمن موکول میشود.
۲۷ بهمن ماه جلسه دادگاه با حضور آقایان انصاری ازجانب موسسه تنظیم و نشر و آقای ابراهیم یزدی و وکیلش برگزار میشود. آقای انصاری در دفاع از شکایت خود لایحهای ۱۱ صفحهای همراه با نسخه اصل نامه امام درباره نهضت آزادی و آقای حاجسیدجوادی در دفاع از موکلش دفاعیهای ۵صفحهای به ریاست دادگاه تقدیم میکنند.
۵ اسفندماه به عنوان تاریخ جلسه دوم رسیدگی معین میشود و آقای ابراهیم یزدی ختم دادرسی و صدور حکم با کفالت ده میلیون ریالی آزاد میشود. ۵ اسفندماه جلسه دوم برگزار شده و نهایتا دادگاه بیانه منتشره در هفتهنامه صبح درباره جعلی بودن نامه امام و اظهارات ابراهیم یزدی در دفاع از آن را «از مصادیق بارز توهین و نشر اکاذیب که باعث تشویش اذهان عمومی گردیده» تشخیص داده و مستند به ماده ۱۴۱ قانون مجازات اسلامی او را به «شش ماه حبس تعزیری» محکوم میکند. این حکم مدتی بعد و پس از اعتراض آقای یزدی، در دادگاه تجدیدنظر بررسی و تایید و با یک درجه تخفیف به پرداخت سه میلیون ریال جزای نقدی تبدیل میشود. این حکم در تاریخ ۷۶/۹/۲۲ به اداره اجرای احکام قوه قضائیه ارسال میشود.
آقای ابراهیم یزدی و وکیلش ۶ دی ماه ۱۳۷۶ با حضور در قوه قضائیه درخواست تقسیط مبلغ جریمه در قالب «پیشپرداخت سیصدهزار ریالی و مابقی در نه قسط» را ارائه میدهند که این درخواست با مخالفت قاضی مربوطه مواجه میشود و تنها با پرداخت آن تا پایان دیماه موافقت میشود. آقای ابرهیم یزدی نهایتا چک سه میلیون ریالی جزای نقدی خود را روز ۱ بهمن ۱۳۷۶ در وجه خزانهداری کل کشور تحویل قوه قضائیه میدهد.
منبع: ایرنا
کلیدواژه: مجلس شورای اسلامی شهر تهران مقام معظم رهبری مجلس شورای اسلامی شهر تهران مقام معظم رهبری نهضت آزادی ایران سید احمد خمینی سوئیس ایالات متحده آمریکا اسدالله بادامچيان قانون اساسی قوه قضاییه موسسه تنظیم و نشر آثار امام امام درباره نهضت آزادی دادسرای عمومی تهران حاج سیداحمد خمینی آقای ابراهیم یزدی نهضت آزادی ایران حضرت امام خمینی نامه ای خطاب قرار منع تعقیب نامه حضرت امام جعلی بودن نامه بودن نامه امام مهندس بازرگان دادستان تهران جمهوری اسلامی انقلاب اسلامی هفته نامه صبح آیت الله یزدی دادگاه کیفری پاسدار اسلام نهضت آزادی نشر اکاذیب بازپرس شعبه حجت الاسلام روند رسیدگی آقای انصاری شخصیت حقوقی شکایت موسسه قوه قضائیه محتشمی پور احمد خمینی شرح زیر طی نامه ای نامه ای حضور آقای وصیت نامه توسط نهضت آقای حاج بهمن ماه شعبه ۳۱ شعبه ۳۲ صفحه ای دی ماه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۴۶۰۶۷۳۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بازماندگان امامزاده ابراهیم چه میگویند؟ «تنها ماشین آتشنشانی، آب داشت اما راننده نداشت»
زهرا جعفرزاده خبرنگار اجتماعی و گزارشگر روزنامهٔ هممیهن یک هفته پس از آتشسوزی مهیب که به خاکستر شدن 130 بنای مسکونی و تجاری در روستای امامزاده ابراهیم شفت در گیلان ( مشهور به شازده ابراهیم) انجامید؛ به میان بازماندگان و اهالی این روستای مصیبزده رفته تا روایتی دست اول از حادثه را ارایه کند. حاصل گزارشی است خواندنی و حرفهای و تأثیرگذار:خانه؟ خانهای نیست، دود است و تکههای نمگرفته از چوب، آلومینیوم، پلاستیک و فلز که زیر قطرههای آهسته و صبور باران هفدهم اردیبهشتماه، بوی ماندگی میدهد؛ بوی خشم شعلههای آتش که ۵ روز قبل از آن همهچیز را سوزاند، کُشت و میراند. «آقا نرو. وایسا.» زن دست کودکش را گرفته و میدود بهسمت ماشینی که نیمه ماه قرمزی روی در و دیوارهایش نقش بسته. ماشین نه کوچک است نه بزرگ، کنار سکویی ترمز گرفته و در بزرگش باز است و داخل پر از بسته. مردم گوشه یکی از ساختمان روستای امامزاده ابراهیم شفت، صف کشیدهاند، اینپا و آنپا میکنند، نکند بستهها تمام شوند و جا بمانند. داخل بستهها چند قابلمه روحی است. زن پوزخندی میزند: «در مغازه من ۷۰۰-۶۰۰ قابلمه روحی بود. همهاش سوخت.» از لای چادر سفید و بزرگ هلالاحمر، نگاهی به ماشین و مردم میاندازد و قاشق را از پلوی قرمز ظرف یکبار مصرف پُر میکند و میگذارد در دهان پسرش. پسر دوساله بازیگوشاش: «از پنجشنبه من و همسر و پسرم اینجا زندگی میکنیم.» سه چادر گوشه حیاط نشستهاند، ساکنان دو چادر در صفاند و خانم نوری، نشسته به تماشا. چرا داخل چادر؟ ساختمان ۱۲-۱۰ اتاق بیشتر ندارد. ما دیگر جا نمیشدیم. ساختمانِ ستاد بحران فرمانداری است. جلسههای شورای روستا داخل یکی از اتاقهایش برگزار میشود، همانجا که تیمهای بهداشت هم نشستهاند، فشار خون مردم را میگیرند و معاینهشان میکنند. خانم نوری، از شب حادثه در همین چادر زندگی میکند، زیرانداز نازک و یکپتو، تنها داراییشان است. همسایهها داخل ساختماناند. ۱۵-۱۰ نفر در یک اتاق، با چند پتو و یکی، دو زیرانداز. آتش، اهالی روستا را ساکن اتاقهای سه ساختمان روستا کرده؛ فرمانداری، مدرسه و. از شب حادثه حمام نرفتهاند. یک چراغگازی هم به آنها دادهاند که میگوید خراب است. رد شعلهها روی آسفالت تکهشده، چالهها، سقفهای خرابشده، گاز پیکنیک و کپسولهای زنگزده، جا مانده. لولههای ترکیده که آب از لابهلایشان، خاکسترها را خیسانده، النگوهای سوخته، میلههای نصفه، تلی از بتن، گچ و ورقههای فلزی، داستان شب وحشتی را روایت میکنند که اهالی در ۵۰ سال پیش ندیدهاند. این پنجمین باری است که رضا رضایی، شاهد آتش گرفتن محلهاش میشود. محله امامزاده یا شازده ابراهیم که پر از بازارچه، خانه و اقامتگاه رنگی و چوبی بود. آنها چهارشنبهشب به چشم خود دیدند چطور ساختمانهای ۴، ۵ و ۶ طبقهشان در آتش سوخت و فروریخت و حالا از میان آن عمارتها، تنها بازمانده، آجرهای بتنی مربعیشکلی است که نشان از زندگیهای دودشده دارد. کرکره فلزی برخی از مغازهها هنوز پایین است، پشت آن، اما همهچیز آتش گرفته و سوخته. آن ساعت از شب، آقای سالارپور هم که نانوای محل است، کرکره سه مغازه دیواربهدیوارش را پایین کشیده بود. با گویش گیلکی، آشفته، پریشان و با لکنت فراوان، ماجرای شب آتشگرفتن زندگیاش را روایت میکند. خانه خانم نوری، سال ۹۲ هم سوخته بود و بعد از سالها پول روی هم گذاشتن ـ دو سال پیش ـ توانست وسایلش را کامل و مغازه را بازسازی کند: «هفته پیش دومیلیارد تومان جنس خریدم و ریختم داخل مغازه. حالا رویهمرفته ۲۰ تا ۳۰ میلیارد تومان ضرر کردیم.» خانهشان چهار طبقه بود، هر چهار طبقه هم بتن. نما چوبی، اما خانه و زندگیشان بیمه نبود: «به مرگ خودم فکر میکردم، به سوختن خانه نه.» همسرش پیمانکار است و ستونها را محکم ساخته بودند از ترس سیل، زلزله و باد. اما نمیدانستند شعلههای آتش نانوایی، آنها را چادرنشین میکند. آنهم درست یکی، دو ماه مانده به فصل رفتوآمد مسافر. زبانش میگیرد؛ یادآوری شب حادثه برای آقای سالارپور، مرد سالخورده امامزاده ابراهیم سخت است، با دستش دستگاه خمیرگیر پشت نردههای سوخته را نشان میدهد. دستگاه هنوز شکلش را دارد. سیم برق همین دستگاه، ساعت حدود ۱۱ شب چهارشنبه دوازدهم اردیبهشتماه اتصالی کرد. او در مغازه کناری که قصابی است، صدای جرقهها را شنید، اما تا به خود آمد، دید که از لابهلای نردهها شعلهای بیرون زده. کنار در جعبه شیلنگ آتشنشانی است. لوله شیلنگ، دور خودش پیچیده شده، بازش میکند تا روی شعلهها بریزد، لوله پلاستیکی، اما نفستنگ است. کمی آبپاشی میکند و تمام. آب داخل لولهها توان خاموشکردن آتش را ندارد و در نیمساعت، شهرک چوبی را خاکستر میکند. ساختمان متعلق به ستاد بحران فرمانداری امامزاده ابراهیم است، آنها را ظهر پنجشنبه اسکان دادهاند. ساختمان جهاد سازندگی و یکمدرسه دیگر هم پر از اهالی است. آنها میگویند که روستاییها به کانکس نیاز دارند. خیران به کمکشان بیایند تا کسبوکارشان را راه بیاندازند: «اگر کانکس داشته باشیم، میتوانیم جلوی آن دستفروشی کنیم.» آنها یخچال و گاز چندشعله هم نیاز دارند، چون روستا گازکشی نیست. بهزاد رمضانی از اعضای قبلی شورای روستاست، او میگوید که همه در اتاقها فامیلند و مردم بیشازهمه به کمک خیران نیاز دارند: «برایمان نان لواش، پنیر و غذا میآورند، اما بیشازهمه به یخچال و گاز نیاز داریم.» از دور ماشینی از راه میرسد، صندوق خودرو شاسیبلند پُر از زیرانداز است. یکی میگوید، راننده از بازاریهای رشت است و برای اهالی زیرانداز آورده. همه آنها که در صف بستههای معشیتی بودند، به سمت خودرو میروند و هرکدام با دو، سه زیرانداز باز میگردند. عرض کوچه حداقل ۱۲ متر است، انتهای پیچ، اما عرض کمتری دارد، همین فاصله کم سبب شد تا شعلهها از خانهای به خانه دیگر برود. اهالی میگویند شدت شعلهها آنقدر شدید بود که در فاصله زیاد هم دستوصورت داغ میشد. اگر تابستان بود و فصل مسافر، افراد زیادی دچار آتشسوزی میشدند. حتی تعداد ساکنان در تابستان هم بیشتر از فصلهای دیگر است: «در تابستان حدود ۷۰۰ خانواده در روستا زندگی میکنند و با شروع زمستان، خیلیهایشان مهاجرت میکنند. در فصل سرما، ۲۰۰ خانوار در روستا باقی میمانند. شب حادثه حدود ۵۰۰ خانواده در روستا سکونت داشتند که در حال آمادهسازی برای مسافران تابستان بودند.» روستا از حدود ۱۵ سال پیش توریستی شده و ۵-۴ سال است که بهعنوان روستای توریستی ثبت شده. قرار بود روستا چهار فصل شود، اما بهدلیل شرایط جادهای این اتفاق نیفتاد. روستا، گورستانی از مصالح سوخته است، از اسباب و اثاثیهای که تغییر شکل دادهاند، آنها که فرزند و اقوامی در دههای نزدیک دارند، به خانه آنها رفتهاند. آنها هم که کسی را ندارند، روانه اتاقکهای تنگ و کوچک مدرسه و فرمانداری شدهاند. آقای رضایی، با لباسهایی که متعلق به خودش نیست، بالای سر خرابهها ایستاده، با چند مرد دیگر، دستها از پشت گره کرده، از صورت روستا بالا و پایین میروند. زن و فرزند در ساختمانهای دولتیاند و خودشان ایستادهاند تا شاید مسئولی بیاید و گزارشی به آنها بدهد. خانه آقای رضایی ۱۸۰ متر بود، ۱۰ پنکه، ۱۰ تلویزیون، یخچال بستنی، یخچال خانگی، کپسولهای گاز و... با یک عالم وسایل خانه خاکستر شد. چهار کنتور خانهاش سوخت. آنها در حال مهیاشدن برای فصل مسافر بودند. تصاویر و ویدئوهای آتشسوزی آن شب، در تلفنهای همراهشان هزاران بار دیده شده. تصاویری ترسناک از شعلهوری خانهها میان جنگلی که در دل شب، خوفناکتر شده. صدای جیغ و فریاد به آسمان رسیده، همه دست روی دست گذاشتند تا التهاب آتش میان مردمک چشمشان نقش بندد: «شما فیلمها را ببینید، ببینید قبلاً چطور بوده؟» ردیفی از ساختمانی ۵-۴ طبقه با نمای چوبی رنگی؛ قرمز، سبز و آبی. بازارچههای رنگارنگ. مردمی که خوشحال در رفتوآمدند. تصویر، اما حالا برایشان خاطره شده. اغلب پایینترین میزان از بیمه را دارند. مثل آقای رضایی که یکمیلیون و ۵۰۰ هزار تومان برای هر طبقه بیمه کرده و ۲۰۰ هزار تومان برای اسباب و اثاثیه. ساعت ۱۱:۳۰ چهارشنبه شب، شهرک چوبی، غلغله بود، ساکنان هرکدام به جایی فرار کرده بودند، مثل «گلعنبر» ۴۸ ساله که ۳۴ سال است در این روستا زندگی میکند. خانه در سطح پایینتری از خیابان قرار گرفته، راهش، اما تلی از بتن، گچ و ورقههای فلزی است که بهخاطر آتشگرفتن، نمیتوان تشخیص داد قبلاً چه شکلی داشته مسیر به خانه، بسته است. از روی خرابههای خانههای دیگر باید گذشت تا به خانه گلعنبر رسید. آنها بومی این منطقهاند و از اقامتگاه ۴ طبقهشان که دو طبقهاش بتنی بود، جز دو دیوار و یک عالم خرت و پرت سوخته غیرقابل تشخیص چیزی نمانده. دلشان به تیرماه که فصل توریست است خوش بود و حالا در چشم خانههایش، روی صورت تکیده و درماندهاش، موهای ژولیده و لباسهای کهنه و نامرتب، گرد غم نشسته. لاشه کپسولها و گازپیکنیکیها گوشه گوشه روستا افتاده، آنها بازماندههای جنگ آتشاند. صدای انفجارشان در شب حادثه، تن اهالی را لرزانده بود و حالا آرام در گوشه روستا، روی خاکسترها لم دادهاند. گلعنبر میگوید که شب حادثه در خانه خیاط بوده که صدای فریادهای آتش، آتش... را شنیده. همه فرار کردند او، اما جلوی در خانه، مات و مبهوت به قرمزی تند شعلهها چشم دوخته بود. این سومینباری بود که خانه اش را در شعله میدید. آتشسوزی در این روستا را چندینبار دیده، اما این بار شعلهها وحشتناکتر بودهاند: «هیچوقت اینطور نبود.» آتش بهیکباره به جان خانهها و خانهاش افتاد، خانه ۱۰۵ متری چهار طبقه. داروهایش را هم نتوانست بیرون بیاورد. دست پسر اوتیستیکش را گرفت و از خانه فرار کرد. همسر و پسر را چندسال پیش از دست داده و با دختر و دامادش زندگی میکرد. پسر دیگرش در قشم، برایش یک عالم وسیله آشپزخانه خریده. ماشین لباسشویی را چندماه پیش ۳۰ میلیون تومان خریده، کابینت را برای مهمانان، امسال ساخته و ظرفهای زیادی خریده. از وسایل خانه که حرف میزند، برقی به چشمانش میآید و خیلی زود رنج جایش را میگیرد: «۱۲ میلیون تومان وسایل آشپزخانه خریدم، پتوی گلبافت، وسایل برقی، سبزی خردکن، چرخ گوشت... همه را نو کرده بودم.» میگوید دیگر توان ساختن دوباره ندارد: «ساختن خانهها به تیرماه امسال که نمیرسد. به سال بعد برسد خوب است. نه پول دارم، نه کسی که از من حمایت کند. هر کیسه سیمان ۱۵۰ هزار تومان شده، اینهمه پول را از کجا بیاوریم.» به آنها اتاقکی در ساختمان فرمانداری دادهاند. از در و همسایهها هم شنیده که قرار است وام بلاعوض به آنها بدهند. خود اهالی میگویند که حداقل ۴۰۰ تا ۵۰۰ میلیارد تومان خسارت وارد شده است: «مردم سهماه تابستان کار میکنند برای کل سالشان. خیلیها به بازار بدهکارند و بدهیشان از ۵۰۰ تا ۶۰۰ میلیون تومان تا یکمیلیارد تومان است. خانهسازی در این روستا بهدلیل شرایط جادهای، متری تا ۲۵ میلیون تومان است.» ماشین آتشنشانی، گوشه حیاط یک ساختمان ترمز گرفته. ماشین کوچکی که شاید نهایت کاری که بتواند انجام دهد، خاموشکردن شعله چند شاخه خشکیده است. همان ماشین آتشنشانی هم شب حادثه، نه راننده داشت، نه آب و نه کسی که راهش بیاندازد. راننده دوسال پیش استعفای اعتراضی داشت. اهالی میگویند آنشب به آتشنشانی زنگ زدهاند، راننده که نبود، یک آدم عادی نشست پشت فرمان و به محل حادثه آمد. مسیر کوتاه بود، اما راننده نمیدانست چطور باید پمپ آب را باز کند، هرچه کردند ماشین به کارشان نیامد. یکساعت بعد، وقتی شهرک تبدیل به خاکستر شد، ماشینی از شفت رسید. آقای رضایی میگوید ماشین آمد تا آتش خاموش شده را خاموش کند. خانهها کپسول آتشخاموشکن داشتند، اما آتش آنقدر شعلهور شده بود که کپسولها به کار نیامد. باد شعلهها را جابهجا میکرد، نانوایی از پایین شهرک، سمت چپ بود و نزدیک ۱۰ تا ۱۲ متر با خانه روبهرویی فاصله داشت، اما شعلههای سیار، به هیچکس رحم نکردند. شهرک چوبی بیش از ۵۰۰ خانه و مغازه را از بین برد. صفر قربانی، رئیس شورای روستا، در اتاق انتهایی ساختمان استانداری که اتاقهایش را به اهالی خانهسوخته دادهاند، نشسته و درباره ماجرای ماشین آتشنشانی میگوید که ماشین آتشنشانی آب داشت، اما نیرو نداشت: «ما فراخوان داده بودیم که یکنفر برای کمتر از ۸۰ روز بیاید و در این بخش فعال شود. اما از دهیاری و استانداری تاکید کرده بودند که آتشنشان باید در آزمون قبول شده باشد. بههمیندلیل اجازه استخدام نمیدادند.» به گفته او، بهدلیل نزدیکی خانهها و مصالح آتشزا و همچنین تعداد زیادی گاز پیکنیک و کپسول گاز، دهها بار انفجار رخ داد. آنطور که شنیده میشود دادستانی برای او و چندنفر دیگر ازجمله دهیار، پرونده تشکیل داده. آنها چند ساعتی را هم بازجویی شدهاند و حق انجام مصاحبه ندارند. آنها به زودی دادگاهی میشوند. چهاردهم اردیبهشتماه، دادستان گیلان از تشکیل پرونده قضایی در ارتباط با این حادثه خبر داده بود. دو روز بعد از آن هم رئیس دادگستری استان اعلام کرد که با مدیران مقصر در این آتشسوزی برخورد میشود. به گفته او، در مرکز استان هم با تشکیل جلسه، بر ضرورت پیگیری، شناسایی علت حادثه و برخورد با عوامل آن تاکید شده است. منطقه پُر مه است، دوردستها به سختی پیداست، حتی گنبد بقعه امامزاده ابراهیم هم میان مه، ناپیدا شده، باران قطرهقطره میچکد، خودرو مسئولان در رفتوآمد است. آنها چند ساعت پیش چندین جلسه در حرم داشتهاند. وزیر و معاون وزیر و مدیران هلالاحمر و بیمه دور هم جمع شدند و وعده دادند. مسئولان گفتهاند ۶ ماهه روستا را میسازند و دیگر هم کسی حق ندارد از نمای چوبی استفاده کند. از دهیاری خبر رسیده که اهالی باید از سنگ نمای چوب استفاده کنند. تا هم زیبایی داشته باشد و هم شعلهور نباشد. قرار است در ۶ ماه، طبقه اول ساخته شود، اما آنها که در سالهای ۹۲ و ۹۶ خانههایشان را از دست دادهاند معتقدند که اینها همه وعده است. البته برخی از مسئولان هم بر عقبنشینی خانهها تاکید کردهاند که اهالی مخالفند. گازکشی هم بهزودی انجام میشود. معاون بنیاد مسکن کشور وعده داده که برای هر طبقه وام ۳۵۰ میلیون تومانی با کارمزد ۵ درصدی و بازپرداخت ۱۰ تا ۱۵ ساله در نظر گرفته شده است. استاندار گیلان هفدهم اردیبهشتماه اعلام کرد که در حادثه آتشسوزی روستای امامزاده ابراهیم، ۳۸۹ واحد مسکونی و تجاری در قالب ۱۲۰ ساختمان بهطور کامل سوخت و تخریب شد. اسدالله عباسی اعلام کرد که از این تعداد ۱۱۸ واحد بیمه بودند و تعدادی هم بیمه نداشتند. او وعده داد که به زودی روند پرداخت به خسارتدیدگان آغاز میشود. پری، زن میانسالی است. تنها چیزی که از شب حادثه یادش است، فرار اهالی است. یک پایش مصنوعی است و با عصای چوبی راه میرود. مغازه و ساختمان ۶ طبقهاش کاملاً سوخته. جهیزیه دخترش هم خاکستر شده. با دست النگوهای سوخته را از زمین بر میدارد: «مغازه زیورآلات داشتیم.» صورتش حسرت میشود. وسایل را با دست جابهجا میکند: «نه پول نقدی داریم، نه میتوانیم وام بگیریم. شناسنامه، کارت ملی و همه مدارکمان سوخته.» این دومین باری است که خانهمان میسوزد. اهالی میگویند منابع طبیعی به آنها گفته، باید هزینه نصف زمینی که تصرف کردهاند را پرداخت کنند، اما اهالی زیربار نمیروند: «چرا باید پول خانهای که ۴۰ سال در آن زندگی کردهایم را پرداخت کنیم.» خانههای این روستا سند ندارد، اهالی از چنددهه قبل، زمینها را تصرف کرده و ساختمانسازی کردند. حسین صفایی، عضو شورای روستا میگوید که بیش از ۱۲۰ ساختمان و بیشتر از ۳۰۰ واحد همراه با مغازههای بازار بهطور کامل در شهر سوختهاند. اهالی، اما تاکید میکنند که بیش از ۵۰۰ واحد مغازه و خانه آتش گرفته. هر ساختمان شامل مغازه، اقامتگاه و خانه اهالی بود. راست و چپ، مغازه و خانه بود. روستا در تاریخ حادثه، شلوغ نبود. فصل امتحانات همچنان خلوت است و مسافران از تیر و مردادماه به این منطقه میآیند. بههمیندلیل تلفاتی هم نداشت و از اهالی کسی آسیب ندیده، تنها دو نفر بودند که بهدلیل بیماری قلبی، دچار سکته شده و بستری شدند. مسئولان استانی میگویند این روستا پیش از این در سالهای ۷۵، ۷۸، ۹۲ و ۹۶ و حالا هم ۱۴۰۳ آتش گرفته و حالا اهالی یکبهیک آنها را به یاد میآورند: «اولینبار حدود ۳۰ سال پیش بود که روستا آتش گرفت. روستا برق نداشت، یک موتور برق سیار در حرم بود که با بنزین کار میکرد. نگهبان با فانوس به موتور سر میزند تا بنزین بریزد که موتور دچار آتشسوزی میشود. بار دوم، آتشسوزی در بازارچه رخ داد. حتی برخی میگویند که این آتشسوزی عمدی بود. بار سوم، یکی از مسافران عامل آتشسوزی بود. ظاهراً میخواست قلیان روشن کند که شعلههایش روی نمای چوبی میافتد. چهارمینبار را بهیاد ندارم.» اینها توضیحات آقای رضایی است. او میگوید که این دومینبار است که روستا بهطور گستردهای آتش میگیرد. استاندار گیلان و معاونانش، مدیرکل هلالاحمر و مدیران بیمه به منطقه آمدهاند. خسارتها از سوی بیمه صورتجلسه شده، به آنها گفتهاند این آشغالها را جمع کنید. دستگاه میآوریم و خاکبرداری میکنیم. اهالی، اما میگویند تا زمانی که میزان پرداختی مشخص نشود، دست به این مصالح سوخته نمیزنیم. روستای امامزاده ابراهیم، آبشار و قتلگاه و بازارچههای فراوان دارد، جنگل و رودخانه دوطرف روستا را در آغوش کشیدهاند، افرا، توسکا، راش و گردو سرک کشیدهاند به روستا و از آتش چهارشنبهشب سهمی داشتند. تن سیاه و سوختهشان میان زمینی تاریک و کدر، تصویر روستا را مخوفتر کرده. دوطرف روستا تا سر پیچ، خاکستر شده، خانهها و مغازههای بعد از پیچ، اما از شعلهها نجات یافتهاند، همان مسیری که به امامزاده میرسد. روستا ۱۸ هکتار و متعلق به بنیاد مسکن است، پیاده از ابتدا تا انتهای روستا، یکساعت زمان میبرد. مغازهها لبنیات محلی، نخود و کشمش برای تبرک و نذر، وسایل اسباببازی، زیورآلات و پوشاک میفروختند. مسیر شفت به امامزاده، سبز است و پُرچال. جاده سخت است و اهالی برای هر بار رفتوآمد، دردسر میکشند. شب آتش هم ماشینهای آتشنشانی به سختی خودشان را رساندهاند. نزدیکترین ایستگاه، در شفت بود. اهالی میگویند این روستا باید مانند ماسوله تبدیل به شهر شود تا از خدمات شهری استفاده کند، تا وقتی شهر نشود، باید هم انتظار چنین حوادثی داشت؛ به گفته حبیب حاجتی از ساکنان قدیمی این روستا که در سال ۹۶ خانهشان آتش گرفت و هنوز نتوانستهاند خسارتی برای ساختوسازش بگیرند. آقای کت و شلواری پوشی کنار خرابهها ایستاده با پوشهای در دست. او از قربانیان آتشسوزی سال ۹۶ است و حالا با این آتشسوزی فرصتی شده تا پروندههای قدیمی، دوباره به جریان بیفتد. سال ۹۶ نزدیک به ۹ خانه دیوار به دیوار هم آتش گرفتند. یکی از ساکنان میگوید که سهلانگاری همسایه منجر به این اتفاق شد: «همان سال که پیگیری کردیم به ما گفتند، مستنداتمان کم است و دیگر پیگیری نکردیم. حالا که این اتفاق افتاد، ما هم پروندهمان را آوردیم تا پیگیری کنند. خسارت دهند و ما بتوانیم ساختمان را بسازیم.» باران تمامی ندارد. قرار است آنقدر ببارد تا دیگر دودی بلند نشود و روستای سوخته و خاکسترشده از نفس بیفتد، کپسولها بیجان شوند و آب لولهها تمام شود. خانههای بدون سقف، دیوار، اسباب و اثاثیه مثل شهر بمبارانشدهای است که بخت یار اهالیاش بوده. هیچکس جان نباخت و آسیب جانی ندید، زندگیها، اما دود شد و به هوا رفت. روستای دود و خاکستر ـ در پنجمین آتشسوزی ـ رمقی ندارد. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: حریق مهیب در شهرک چوبی امامزاده ابراهیم شفت گیلان/ ۱۰۰ واحد مسکونی و تجاری سوخت و خاکستر شد تصاویر وقوع یک فاجعه در شفت امامزاده ای در همسایگی تخت جمشید/ از قدمت تا بازسازی رئیس دادگستری گیلان: در آتشسوزی امامزاده ابراهیم شفت برخی مسئولان ترک فعل کرده بودند